چندشاتی جونگکوک(پارت۱)

CONFLICT



توی خونه تنها بود.
هیچ صدایی به گوش نمیرسید...
برخلاف همه‌ شب‌ هایی که صدای گرم عزیزترین آدم زندگیش توی گوشش می‌پیچید.

صدای خنده ‌هایی که می‌تونست ساعت‌ ها بهش گوش بده…

حالا سکوت، مثل پتوی سردی روی همه چیز افتاده بود.

تنها صدایی که میشنید، صدای ازار دهنده برخورد قاشق با دیواره‌ لیوان هات‌چاکلت بود.
حتی وقتی اون کنارش بود،این صدای ازار دهنده هم قشنگ به‌ نظر میرسید.

هات‌چاکلتی که همیشه معشوقش با تک‌تک حسای وجودش براش درست میکرد.
همون شیرینی مخصوصی که فقط با حضور اون، مزه‌ واقعی پیدا میکرد.

دست‌های لرزونش به سمت لیوان رفت.
گرمای بخار، انگار یاداور گرمای دستای اون بود.
چشماشو بست…
همه چیز رو دوباره ساخت؛ توی ذهنی که هنوز از بوی اون پر بود.

خودش رو تصور کرد که سرش روی سینه اونه،
همونطور که اون موهاشو اروم نوازش میکنه،
و با صدایی که از هر آهنگی قشنگ‌تر بود، براش زیر لب اهنگ میخونه.
هات‌چاکلت رو جرعه‌جرعه می‌خوره و دلش پر میشه از آرامشی که حالا فقط یه خاطرست.

لیوان داغ رو به لب‌هاش رسوند.
مزه‌ شکلات روی زبونش نشست،
ولی هیچ‌چیز… هیچ‌چیز شبیه اون مزه عاشقانه نبود که اون با عشق درست میکرد.

یه جرعه‌ بی جون بود، بدون اون قلبی که تپشش همه چی رو قشنگ تر میکرد.

قطره اشکی بی خبر از چشماش سر خورد و روی گونه‌های سردش نشست.

گونه‌ هایی که دیگه گرم نبودن.
گرم حرفایی که اینقدر رمانتیک بودن، که بخاطرش میتونست سرشو بکونه توی دیوار.
گرم لمسای اروم و با ملاحظه اون.


بدون اون، فقط جسمش زنده بود.
روحش انگار سال‌ هاست به خواب ابدی رفته.
درست مثل یه "آدم آهنی"
یه تیکه از خودش که با رفتن اون، خاموش شده بود.
یه تیکه ای از وجودش که دیگه نمیتونست تپیدنشو حس کنه.

اون دلیل هر روز بیدار شدنش بود.
حالا اما، هیچ آغوشی نبود که بتونه این شب رو واسش قشنگ تر کنه.
هیچ لبی نبود که با گرماش بهش ارامش بده.

تو دل این خیالای بی‌ رحم که عین خنجر توی قلبش فرو میرفتن؛غرق بود که یه دفعه…
لیوان از دستش سر خورد.
صدای شکستن لیوان سفالی، مثل یه زخم تازه توی سکوت پیچید.
همه‌ی رویاها با تیکه های لیوان روی زمین پخش شدن.
و اون، با چشمای پر اشک، به خودش برگشت…
به زندگی واقعیش که بدون معشوقش معنایی نداشت.
معنایی جز تنهایی نداشت.

ادامه دارد...

لایکای پارت اخر فیکمون پریدن😭🥲
دیدگاه ها (۱)

چندشاتی جونگکوک(پارت۲)

چندشاتی جونگکوک(پارت۳)

فیک ازدواج اجباری(پارت۴۲،آخر)

فیک ازدواج اجباری(پارت۴۱)

پارت : ۳۴

اولین دیدار

چندشاتی جونگکوک(پارت۲)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط